Wednesday, October 29, 2003

ماجرای دیشب
دیشب یک فیلم مجانی دیدیم
جای همه خالی
اول صدای تیراندازی و آژیر پلیس باعث شد متوجه بشم بیرون خبرایی هست
بعد از پنجره دیدم یک مامور نیروی انتظامی
همان پلیس سابق
کمی با ترس
اسلحه رو مسلح کرد
بعد به سمت پرایدی که نیمه واژگون
به علت افتادن دو تا چرخش تو جوب بود رفت
مثل اینکه قاچاقچی تو ماشین باشه
در رو ناگهان باز کرد
و اونوقت
یک دختر بچه را از درب عقب سمت کمک کشید بیرون
خلاصه
از پراید سه پسر و دو دختر پیاده شدند
اول مامور نیروی انتظامی مفصل کتکشون زد
مردم هم داد زدند که حق نداری بزنیشون
اون بدبخت هم از مردم معذرت خواهی کرد
دیگر نزدشون
حالا ماجرا چی بود
از این قرار بود که دو تا دختر دبیرستانی
با سه تا پسر تازه دانشجو شده
میرن پارتی
مست از پارتی برمی گشتن
شاید کمی هم مواد مصرف کرده بودند
چون اصلا تو این دنیا سیر نمی کردند
نیروی انتظامی بهشون آخر شب ایست می دهد
به قول ماموره و تایید بچه ها مودبانه
آنها هم که ترسیده بودند
که مبادا آبروریزی بشه
آخه دخترا نگفته بودن با دوست پسراشون میرن پارتی
گازشو میگیرن
که با پراید از دست بنز فرار کنن
مامورا هم کلی ایست می دن
بعدش هم معلومه تیراندازی می کنن
پانزده بیست فشنگ هم خالی می کنن
بعد فکر می کنن
یا سارق مسلح یا قاچاقچی دنبال می کنن
راست می گفتن
ماموره وقتی به ماشین نزدیک شد من می دیدیم
می ترسید
از ترسشم بود که اول کار کتک می زد
جالب بود
واکنش روانی اون مامور عادی بود
من و شما هم بودیم با اون استرس کتک می زدیم
ولی خوب این دلیل و توجیه اونا نیست
نباید چهار تا بچه رو زد
مامورا باید آکوزش بهتری ببینن
چرا که زدن بچه هنر نیست
راستش خندم از این گرفت
که دخترا تلفن خونشون رو نمی دادن که با پدر مادرشون تماس نگیرین
پر رویی هم می کردند
که شکایت می کنیم
ما آدم ها خیلی ضعیف هستیم
خدا آخر عاقبتمون رو به خیر کنه
بگذریم
بچه ها رو بردن کلانتری
بعدش هم برام مهم نبود
تبرئه می شن
پدر مادرشون هم یک داستان پیدا می کنن برای همسایه ها
مامورا هم جایزه شاید بگیرن
ولی می دونید
این خیلی بده که ماموران ما با بنز نتونستند یک پراید رو درست متوقف کنند
این همه تیر زدند به ماشین نخورده
استرس خودشون را با کتک زدن خالی می کنن
و ...
پس به آموزش احتیاج دارن
بدتر اونکه
اونقدر در مورد آبرو به دخترا سخت گرفتیم
که به خاطر آبرو به راننده که دوست پسرشون بوده گفتن وا نایست
این نشان می ده قدیما سخت گیری نیروی انتظامی و منکرات باعث شده ملت فراری باشن
بعدش هم
دخترا از دامن خانوادشون می ترسیدن
چرا شو از فکر عوضی و فرهنگ غلط و غیرت بی جای ملت باید پرسید
این هم با آموزش حل می شه
اگر محکومم نکنید آموزش بی ناموسی می خوام بدم
در ضمن این همه ناموس بانی کردید که خیابونا تبدیل به ... شده
بگذریم
بدتین قسمت دیشب این بود
که مردم مامورین را نصیحت می کردن
و خواهش می کردند که اینها جوان هستند ولشون کنید
من نمی دانم چرا ما ملت تو هر چیز که هیچی ازش نمی دونیم دخالت باید بکنیم
یک بار کردیم آدم نشدیم
باز هم آدم نمی شویم
بابا طرف پلیس شده ولو غلط بگذارید کارش رو درست انجام بده
برید اول قوانین مملکتتون رو درست کنید بعد
اگر یارو خلاف عمل کرد خفتشو بگیرید
هر کی یه کامنت میداد
یکی می گفت ولشون کنید دو تا فاحشه بیشتر بهتر
یکی می گفت ولشون کنید برن حال کنن
یکی می گفت زندانیشون کنید به کثافت کشیدن خیابونا رو
یکی می گفت
...
و من می گفتم
غم این خفته چند خواب در چشم ترم می شکند

و از دور در تاریکی اتاقم از پشت شنجره شاهد خموش و در جوش و خروش این صحنه بودم

آرش

No comments: