Wednesday, October 01, 2003

محمود بدبخت همان پسر خاله سوخته مادرم
وقتی از اتاق عمل بیرون می آمده
در حالتی بین هوشیاری و بیهوشی
از پرستارهای اتاق عمل این سخن را شنیده است که
ای بابا ولش کن این بابا با این همه سوختگی حتما مردنیه!
خودم را جای محمود کخ می گذارم میخواهم پرستار لعنتی را پیدا کنم و
...
اگر دستم رسد روزی ...

آرش

No comments: