امروز یک دختر را توی متروی تهران دیدم
چهرش از ستم یک مرد یا شاید هم نامرد
توسط اسید متلاشی شده بود
اگر نگاه و برق انسانی چشمهایش نبود شاید هیچگاه فکر نمی کردم انسان باشد
پشت نگاهش نفرت می بارید
ازش روی برگرداندم
او هم مثل اینکه فهمید
بعد از برگرداندن روی
از خودم بدم اومد
چه کسی دست محبت به سوی دختر اسید در چهره پاشیده دراز خواهد کرد
جز دست ترحم آیا به سوی او دراز خواهد شد
کدامین دست می تواند به او باز عطر محبت را نشان دهد
چه کسی نفرت را از آن چشمان خواهد گرفت
آرش
No comments:
Post a Comment