ترسم که اشک در غم ما پرده در شود،
وین راز سر به مهر به عالم سمر شود،
گویند سنگ لعل شود در مقام صبر،
آری شود ولیک به خون جگر شود،
...
به قول عزیزی این نوشته را می نویسم چنان که کشتی شکسته ای نوشته ای به بطری نهاده به دریا اندر اندازد. حکایت اینترنت ایرانی هم حکایتی است بس عجیب . از پارسانلاین که من از ایشان اینترنت تهیه میکنم نمیتوانم به سایت وبلاگ خود یا هر وبلاگ دیگری سر بزنم و خود نمیتوانم نوشته های خود را به انصورت که دیگران می خوانند بخوانم بلکه انها را در سایت بلاگر آنهم با کلی زحمت و سختی مطالعه می کنم به همین علت هم از شما پوزش به خاطر اشتباهات املایی و انشایی می خواهم.
No comments:
Post a Comment