گاهی کلی می نویسم
وقتی منتشر میکنم
مشتی علامت مسخره تصویر می شود
مجبورم حذفش کنم و حال دوباره نوشتن نیست
ولی ما را به بم نفرستادند
گفتند هفته دیگر تشریف بیاورید
ما هم هر چه تهیه کرده بودیم
شامل گاز و باند و پنبه و بتادین و آمپول و سرنگ
فرستادیم
امید که به دست اهلش برسد
*************************
دیروز موقع خداحافظی برای رفتن به بم
مادرم گفت باید مواظب بود
پس لرزه ها بیش تر آدم می کشند
خلاصه صحبت به حلوا و پختن حلوا برایم ختم شد
من هم گفتم وقتی نیستم
نمی خواهم دیگران حلوا بخورند
اگر حلوا می دهید الان بیاورید ما هم شریک باشیم فاتحه هم می فرستیم
آرمین گفت یعنی خودمان هم نخوریم
گفتم به شرطی که گریه نکنید حلوا بخورید
کامتان از نبودنم شیرین شود
گفتند چقدر خودش را تحویل می گیرد
کی برای تو گریه می کند
گفتم اگر خوب بود خدا هم داشت
آرش
No comments:
Post a Comment