آسمان ابري بود
ماه ناپيدا
دلم به پهناي تمام ابرهاي باران زا
از بارش اشكي قديمي بي تاب بود
باد مي وزيد
عطر گل هاي بهاري
شكوفه هاي تازه بهارنارنج
بوي سبز علفزار
و كورسوي چراغ همسايه
باد مي وزيد
چراغ همسايه را كشت
ابرها را پراكند
ماه من طلوع كرد
رخوت و سردي شب بهاري
نمناكي سبزه
هم آغوشي من با خاك
حضور ماه
و سكوت شب
برايم شراب بياور نازنين
آرش
No comments:
Post a Comment