از درد سخن گفتن و از درد شنیدن
با مردم بی درد ندانی که چه درد است
ناشناس عزیز
وقتي كه من عاشق ميشم
دنيا برام رنگ ديگه است
صبح خروسخونش برام
انگار يه آهنگ ديگه است
وقتي كه من عاشق ميشم
ترانه هام عاشقترن
گل وازه هاي شعر من
رنگ گلهارو مي برن.
من یک بار عاشق شدن را شاید تجربه کرده باشم
یادم هست دوست گرانقدری به من گفت
تو دوست خوبی هستی
در جوابش گفتم شاید و لی من تو را دوست خود نمی دانم
چرا که رسیدن به مقام کبریایی دوست کاریست بس دشوار
دوستی مقامی است که تعهد می آورد
و تعهد باعث می شود
آدمی تا آخر عمر دیگری را بر خود ترجیح دهد
عشق! مقامی است بسیار بالاتر از دوستی
من فکر می کنم وقتی که من عاشق شوم
رنگ دنیا رنگ نیستی خواهد بود
عاشق از تمام وجود خود می گذرد
دیگر نیست
به همین خاطر تصمیم دارم سعی کنم عاشق نشوم
و وقتی عاشق شدم مطمئن هستم
جانم را هم خواهم داد
فعلا که به این مقام نرسیده ایم
خدا کند وقتی رسیدیم
عاشق آدم با انصافی شویم
همین
آرش
No comments:
Post a Comment