دراین میانه پرآشوب
در کویری سرا پا تشنگی
حسرت همین یک قطرة باران
و انتظار بارش بی دریغ یک ابر
چنان مرا با خود می برد
که زمان و مکان را فراموش می کنم
********************
تو بارش دوباره بارانی
از پس سال های تشنگی
تو محبت بی دریغ ابری
ریزش قطره قطره تا نهایت بودن
تو دامن دشت چمنی
سرشار از عطرهای پنهان
تو آن آهوی رمنده ای
خرامان با ناز و سرشار از نیاز
تو وزش همواره نسیمی
نوازشی دوست داشتنی
تو مستی یک جام شرابی
لذت نوشیدنی تلخ
تو، تو هستی پاسخ هر چه می پرسم
آغاز و پایان راه من
آرش
No comments:
Post a Comment