Friday, March 05, 2004

من به رویا بودم
ته سبز باغی
بر درختان بلند
میوه های سرخی
چون چراغ آویزان
عطر خاکی نمناک
مسخ روحم می کرد
ماکیانی بودند
گل سرخی هم بود
باد غوغا می کرد
بچه آهویی بود
چشم زیبایی داشت
شرم چشمانش را
خاطرم هست هنوز
سایبانی هم بود
لذت خوابی خوش
شهوت لمس نسیم
یک نفس آزادی
عطر یاسی پیچید
شبنم از برگ چکید
دل من هم لرزید
سایه ای پیدا شد
ابر سرخی آمد
آسمان ابری شد
دل من سخت گرفت
بچه آهو ترسید
ماکیان ترسیدند
آسمان اشکی ریخت
بچه آهو بگریخت
غرش رعد شکفت
وقت بیداری شد
آسمان صبح دمید

آرش

No comments: