من به رویا بودم
ته سبز باغی
بر درختان بلند
میوه های سرخی
چون چراغ آویزان
عطر خاکی نمناک
مسخ روحم می کرد
ماکیانی بودند
گل سرخی هم بود
باد غوغا می کرد
بچه آهویی بود
چشم زیبایی داشت
شرم چشمانش را
خاطرم هست هنوز
سایبانی هم بود
لذت خوابی خوش
شهوت لمس نسیم
یک نفس آزادی
عطر یاسی پیچید
شبنم از برگ چکید
دل من هم لرزید
سایه ای پیدا شد
ابر سرخی آمد
آسمان ابری شد
دل من سخت گرفت
بچه آهو ترسید
ماکیان ترسیدند
آسمان اشکی ریخت
بچه آهو بگریخت
غرش رعد شکفت
وقت بیداری شد
آسمان صبح دمید
آرش
No comments:
Post a Comment