خواب را دوست تر دارم
آن هنگام که شب می رسد
آن دم که جغدی می خواند
آن لحظه که نفس به شماره می افتد
خواب را دوست تر دارم
آن هنگام که در برم نیستی
آن دم که به قهر می رانیم
آن لحظه که به ناز می خوانیم
خواب را دوست تر دارم
در لحظه های تلخ تنهایی
در سختی و مرارت روزمرگی
در هنگام گذر از دو راهی ها
خواب را دوست تر دارم
**************************************************
من خواب سال های متمادی زمینم
در گذر از سختی روزگاران صعب
من سکوت ستبر دماوندم
شاهد روزانه تلخی روزگاران
من بلندای خورشید عالمم
روشنی بخش عالم تباهی ها
من دامن غمین شبم
گسترده بر تمام پلیدی ها
من اشک طفل یتیمم
در شوگ پدر شهید از کفر
من مهر مادریم
آغوش گشوده برای فرزندی مرده
من خاک سرد زمستانم
لگدمال زیر پای رهگذران مغرور
من غبار فراموشی مردمم
گردی ریشه گرفته در تاریخ
من سکوت بره های سپیدم
خونین در دهان گرگ های درنده
من غریبة غربت زندگیم
بی کس و تنها در میانة مردمی خاموش
من خماری شب شرابم
دردی از تلخی و سرخی می
من انسانیت خاموشم
خوابید در پس چشمان همگان
من وجدان سوخته ام
در کویر بی فرهنگی روزگاران
آرش
No comments:
Post a Comment