Wednesday, March 10, 2004

خواب را دوست تر دارم
آن هنگام که شب می رسد
آن دم که جغدی می خواند
آن لحظه که نفس به شماره می افتد

خواب را دوست تر دارم
آن هنگام که در برم نیستی
آن دم که به قهر می رانیم
آن لحظه که به ناز می خوانیم

خواب را دوست تر دارم
در لحظه های تلخ تنهایی
در سختی و مرارت روزمرگی
در هنگام گذر از دو راهی ها

خواب را دوست تر دارم
**************************************************
من خواب سال های متمادی زمینم
در گذر از سختی روزگاران صعب
من سکوت ستبر دماوندم
شاهد روزانه تلخی روزگاران
من بلندای خورشید عالمم
روشنی بخش عالم تباهی ها
من دامن غمین شبم
گسترده بر تمام پلیدی ها
من اشک طفل یتیمم
در شوگ پدر شهید از کفر
من مهر مادریم
آغوش گشوده برای فرزندی مرده
من خاک سرد زمستانم
لگدمال زیر پای رهگذران مغرور
من غبار فراموشی مردمم
گردی ریشه گرفته در تاریخ
من سکوت بره های سپیدم
خونین در دهان گرگ های درنده
من غریبة غربت زندگیم
بی کس و تنها در میانة مردمی خاموش
من خماری شب شرابم
دردی از تلخی و سرخی می
من انسانیت خاموشم
خوابید در پس چشمان همگان
من وجدان سوخته ام
در کویر بی فرهنگی روزگاران

آرش

No comments: