شهر من هر چند دودآلود
شهر من هر چند آلوده به پلیدی
چشم انداز زیبایی دارد در زمستان ها
آن هنگام که از سمت جنوب آن به راه می افتی
تا به شمال شهر بروی
رو به سوی کوههایی می روی
که سپیدی برف زمستانی
آنها را چون نوعروسانی
به لباس عروس آراسته است
شهر من
هر چند به پلیدی هایی آلوده است
آن هنگام که باران می بارد
کوچه باغ هایش
هر چند که بسیاری از آن ها نمانده است
و نسل شان رو به انقراض دارد
بوی عشق می دهد
بوی کهنگی
و من این ایستاده از پس اعصار و قرون
می توانم
بوی خون و گوشت اجدادم را
از عطر این خاک استشمام کنم
شهر من
هر چند این روزها در تلاطم است
هر چند مردمانی دارد که رو به سوی خود دارند
هر چند بسیار از آرمان شهر من دور است
شهری است دوست داشتنی
آن هنگام که بر بالای قله ای می ایستی
و به زیر نگاه می کنی
شهری به این گستردگی
شهری به این کثیفی
شهری به این زیبایی
جایی نمی توانید یافت
این شهر تهران است
شهر من اینجا نیست
شهر من جایی است که می توان در آن عاشق شد
شهر من جایی است که می توان در آن یک سبد اقاقی را
به ازای بوسه ای ستاند
شهر من جایی است که می توان آفتاب را در قلب خود داشت
شهر من آن سوی تاریکی
شهر من در ورای آزادی
شهر من در سر چشمه حیات
شهر من در جای دیگیری است
آرش
No comments:
Post a Comment