Tuesday, January 20, 2004

تا حالا به بن بست فکر کردید
گاهی پاهام توان رفتن دارن
ولی میلی به ادامه در خودم پیدا نمی کنم
این زمان ها
همیشه به نیستی فکر می کنم
خود کشی، راهی برای پایان دادن به مصائب بشری
فکرش را بکنید
کمی مرفین داخل رگ
مرگی آرام و بی نظیر
یا یک سقوط آزاد
بی وزنی مطلق
چند ثانیه استرس
برخورد و پایان
شب موقع خواب فکر می کردم
چی می شد می خوابیدی و بیدار نمی شدی
فردا رو نمی دیدی و راحت
بی دغدغه و بی مشکل
صورت مسئله که نباشه
مشکلی هم نیست
راه حلی هم مورد نیاز نیست
صورت مسئله رو پاک کنیم
این جا بود که مسئله پیدا شد
مشکل!
مشکل من هستم
تا هم هستم مشکل باقیه
صورت مسئله بودن من!
هستم، مشکلات با من هست
نیست که شدم مشکل حل میشه
شاید همینه که عرفا می گن نیستی مقامی بالاست
هر وقت به بن بست می رسم
هر وقت میلی به رفتن ندارم
صورت مسئله رو عوض می کنم
مشکل تغییر می کنه
همین تغییر باعث انعطاف پذیری می شه
انعطاف موجب تغییر
اینه که بیشتر اوقات بر می گردم
مِیدونی که ترکش کرده بودم
دوباره میدون مبارزه می شه
این دفعه از یه طرف دیگه به مسئله نگاه می کنی
میلت برای ادامه راه زیاد می شه
همیشه می شه معنی برای زندگی پیدا کرد
یه روز جنگ با تو
یه روز عشق دختر همسایه
یه روز موسیقی و شعر
یه روز مستی و ...
ولی گاهی وقتی به بن بست می رسی
خوبه بشینی
خستگی در کنی
هیچ کاری نکنی
گاهی هیچ کاری نکردن بهترین کارهاست
امروز
نشسته ام
در بن بستی عجیب
و به ازدحام این کوچه می خندم
چه تفاوت داره
چه کسانی در این بن بست نشسته اند
مهم اینست که این بن بست شلوغ است
همه هم نشسته اند و کاری نمی کنند
آخر زمون همینه
اینجاست
همه منتظر ظهور منجی نشستن
خودشون میتونن منجی باشن
اگر باور کنن
اگر ...

کسی نشادر خارجی سراغ داشت یه خبر به من بده
مرک آلمان باشه بهتره ولی اگر نشد ساخت کشورهای دیگر هم قبوله
شدید مورد نیازه
برای خودم و ملتم لازم دارم

آرش

No comments: