دوستی خانه ای تصویر کرده بود
سراپا از مهر
یاد خانه افتادم
خانه من جاییست
خانه آنجاست که ما
باز می گوییم
عریانی حقیقت خود را
خانه آنجاست
که پنهان کردن
در درونش نه رواست
خانه آنجاست که من، من شده ام
تو خودت را عریان
به نمایش دادی
خانه من
کنج تنهایی بودن در خویش
خانه تو ...
من به کنج خانه
میهمانی نخواهم خواند
میهمان هر چند عزیز
حجم عریانی من خواهد برد
خانه را از من تهی خواهد کرد
من لباسی زیبا به تنم خواهم کرد
خانه مهمان سرا خواهد شد
دوست آنست که خانه را خانه نگه می دارد
من عریان می مانم
با همه زشتی ها و زیبایی ها
خانه سقف امن منست و
دوستی هست که عریانی حقیقت را تحمل می کند
زینت خانه من
زشتی عریانی من خواهد بود
که به یمن قدم دوست مزین شده است
نور این خانه کوچک و قشنگ
از افق های نهایت پیداست
خانه گرم و قشنگی که در آن
از کران تا به کران
شوق صد گونه محبت برپاست
خانه ات آبادان
تقدیم به دوستی مهربان
آرش
No comments:
Post a Comment