قدم برداشتن سخت است
آن هنگام که نتیجه قدم برداشتن خود را نمی دانی
پیش رو نوری نیست
دوراهی این گذرگاه هر دو به آینده ای کور ختم می شوند
زندگی تا بوده همین بوده
همه این راه ها را رفته اند
تکرار تجربه ای تلخ
همه هزاران بار از این دوراهی ها گذشته اند
کسی باز نگشته است
و باز نمی گردد
عابران گذشته تابلویی برای افراد بعد از خود نصب نکردند
آنقدر در فکر فرورفته بودند
که به فکر بعدی ها نبودند
اینک من هم غرقه در تفکر ایستاده ام
برای نفر بعدی چه باید بنویسم
به کدامین طرف و چرا؟
فلسفه از همین جا آغاز می شود
مجموعه ای بافته ذهن آدمی
رویایی بی بدیل
اما پوچ و تهی
چرا باید رفت
کجا باید رفت
بی چراغ فلسفه نوشتن
راهنمایی کردن
ممکن نیست
ولی نفر بعدی چه
او باید بهتر از من انتخاب کند
تنها چیزی که می دانم اینست
آرش
No comments:
Post a Comment