من به رویا بودم
گل یادی برخاست
بوته ای از ته باغ
عطر اقاقی می ریخت
من به رویا بودم
شعله ای روشن شد
بر سرم حرم حرارت می ریخت
از فروغ شعله
نور در چشم تجلی می کرد
من به رویا بودم
رنگ خوبی ته رویایم بود
آبی چرخ کبود
سبز جنگل، سبزه
سرخی گونه شرم
همه با هم بودند
رنگ رویای من آنروز
رنگ رویای کبوتر ها بود
من به رویا بودم
ته رویا ماندم
آرش
No comments:
Post a Comment