Saturday, February 28, 2004

من به رویا بودم
گل یادی برخاست
بوته ای از ته باغ
عطر اقاقی می ریخت
من به رویا بودم
شعله ای روشن شد
بر سرم حرم حرارت می ریخت
از فروغ شعله
نور در چشم تجلی می کرد
من به رویا بودم
رنگ خوبی ته رویایم بود
آبی چرخ کبود
سبز جنگل، سبزه
سرخی گونه شرم
همه با هم بودند
رنگ رویای من آنروز
رنگ رویای کبوتر ها بود
من به رویا بودم
ته رویا ماندم

آرش

No comments: