امشب می بایست بروم
جلدم را می گذارم
کوله بارم را بر می گیرم
آغوش گرمم برای تو
هر چند که به سردی می گراید
امشب باید بروم
این بیقوله را بگذارم
برخیزم
کوله باری برگیرم
یاد هزار خاطره را جمع کنم
از میان زلال پنجره
این سد ممنوع ورود هر نسیم
بیرون بروم
امشب باید بروم
با طبیعت یکی شوم
در آغوش باد پرواز کنم
از انتهای کوچه بن بست
تا بلندای دماوند سربلند
تا خنکای برفی دامن سبلان
تا گرمای جانسوز کویر
امشب باید برخیزم
جلدم را بگذارم و بروم
جذابیت چهره ای که گفتی ارزانی تو
جوانی و زیبایی هم ارزانی تو
من امشب باید بروم
مسافری خسته
کوله باری بر دوش
شبگرد و جستجوگر
در راهی صعب
همراه باد
می روم
آرش
No comments:
Post a Comment