نه از رومم نه از زنگم
همان ...
هنوز آرش درويش هستم
در آستانة بيست و نه سالگي
لبخندهاي نه ريشخندي بر لب
ايستاده بر كرانهاي با نام زندگي
غوطه ور در عواطفي ظريف
چهرهاي عبوس بر صورت
مسيري صعب پيش رو
پرتگاهي پشت سر
نه پاي رفتن
نه ناي ماندن
گامي معلق به جلو
كه نميداني بايد قدم بر كجا بگذاري
آرش
No comments:
Post a Comment