سال ديگري آغاز ميشود
دوستاني دور و نزديك
تولدي ديگر را تبريك ميگويند
و من در درون
دستان مهربان پزشكي را تصور ميكنم
كه نوزادي را به وزن تقريبي 3500 گرم
با زور دست و تيغ جراحي
به دنيايي سراسر پليدي رهنمون ميشود
و لبخند رضايتي كه بر لب دارد
ايكاش در هنگام تولد
پزشك مهربان
با تصور غم و اندوه يك زندگي دور و ناپيدا
به جاي زدن بر پشت نوزاد تازه متولد
و به جاي كمك به تنفس
نوزاد را با جفتي كه راهي سطل زباله نمود
همراه ميكرد
و غم و اندوه زندگي در زمانة رندان را
بر دوش كودك نميگذارد
ايكاش شبهايي كه كودك گريه و زاري مي كرد
مادر مهربان
به جاي پستان بالش بر دهانش مينهاد و
اين همه درد و سختي را برايش به ارمغان نمياورد
و هزاران ايكاش ديگر
من بيست و نه ساله ميشوم
و در آستانة سال جديد زندگيام
اينگونه غمگين و اندوهبار
آغاز ميكنم
اين تولد تبريك كه ندارد هيچ
جاي تسليت براي شما و من به همراه دارد
آرش
No comments:
Post a Comment