Thursday, August 26, 2004

خواستم از پس نوشته‌اي غمبار
چيزي شاد بنويسم
خيلي از دوستان دور و بر
نه بگذاريد بگويم خيلي از آدم‌هاي دور و بر
به گذشتة خود مي‌نازند
و يا خود را هوشمند و پرتوان مي‌دانند
به علت گذشتة خود و يا به علت غرور بي‌جاي خود
اما من
بهترين و پرقوت ترين نقطة زندگيم را آينده‌ام مي‌دانم
به همين دليل دو دستي به زندگي چسبيده‌ام
آنهايي كه مي‌آيند و مي‌دانند
به اين آينده ايمان دارند
من هم به اين آينده ايمان دارم
بنشينيد و ببينيد
چه ديوانه‌اي از قفس اين تن
خارج خواهم ساخت
سماعي رندانه
از پس شرابي چند ساله
در كنار دلبري جانانه
نزديك است
چنان كه هم الان از بوي شرابش
مستم

آرش

No comments: