یادمان باشد کوچ پرستوهای عاشق همیشگی نیست دستان قدار روزگار هر چند کوس جدایی سر می دهد پیوستگی دل های یاران جبران فاصله ها را رقم می زند یادی و خاطره ای روشن در ذهن برق می زند انگار همین دیروز بود عطر باران و نم بهاران سرسبزی زیبای شمال خانه گلی پدربزرگ سرمای شبانگاهان و یک دنیا عشق و ترانه و همدلی شاید کناره گزیده باشم اما همچنان یادها و خاطرات برقی در ذهنم می آفریند ماسوله در مه یاد آن همه زیبایی و گردش در زیر نم نم باران لحظه لحظه هایش را به خاطر دارم
آرش
|
No comments:
Post a Comment