Friday, June 30, 2006

می گم آبی که برقشو گرفته باشن دیگه آب نیست
آب این شهر کلی برق داره پشت سد
!
آرش
صبح اول وقت
از خواب ناز که بیدار می شوی
خداوندگار عالم هزاران ستاره برایت چیده است
هزاران چیز خوب و دوست داشتنی
حق انتخاب با شماست
اول صورتتان را می شویید
یا اول چایی را سر می کشید
با این همه حق انتخاب
آدم وسواسی مثل اینجانب
صبح تا شب همیشه سر کار است
دیگر فرصتی نمی ماند
همیشه در میانه انتخاب های مختلف
در تفکر و حیرت می مانی
و زندگی به پیش می رود و تو را جا می گذارد

آرش

Saturday, June 17, 2006

چه هوايي دارد
کل شب راز سياهی خواندن
با سپيده خفتن
ظهر تابستانی
حرم گرمای هوا نوشيدن
سيب سرخی چيدن
لب دريای شمال
روی شنهای کنار ساحل
نقش زيبای نگاری
رسم کردن
خواب باران ديدن

آرش

Tuesday, June 06, 2006

اگر دیدی ... آنگاه
راستش را بخواهید دارم از نوشتن بیزار می شوم
اما گاهی می بایست نوشت
گاهی افرادی را می بینی که هیچ گاه فکر نمی کردی ببینی
انگار دستی از غیب آن ها را سر راه تو رها می سازد
هیچ گاه اگر به تو حق انتخاب می دادند
آن ها را بر نمی گزیدی
ولی اکنون می بایست با آن ها باشی
تحمل شان کنی
و شاید هم به روش من از کنارشان با سکوت بگذری
آن ها را مدیر تو استخدام کرده است
و یا خانه کناری تو را خریده اند
خوشت بیاید یا بدت بیاید
آن ها فامیل، همسایه، همکار، همراه، و یا آشنا هستند
هیچ کدام را دوست نداری
خوشحالم که دوست را انتخاب می کنم
هر چند انتخابش سخت است
اما همیشه دوست داشتنی می ماند
دوست اگر هزار سال بگذرد
دوست است و پرستیدنی
وجود تمامی دوستان سرشار از زندگی
چندی پیش فرصتی شد
تا فروغ
این خواهر مهربان و همیشه راهنما
یادی از من بکند
بسیار خوشحالم
از اینکه فوق تخصص می گیرد سرشارم
از تولد فرزندش مسرورم
به وجودش و زندگی پربارش می بالم
به همسرش هزاران تبریک نثار می کنم
و هزاران هزار آرزوی موفقیت و سرشاری و بهروزی و پیروزی برایشان دارم
امید که در لحظه لحظه زندگی
سرشار و استوار به پیش بروی
خواهر بزرگوار و گرامی من
و امید که من آموزه های ترا
به بهترین روش به کار گیرم
بر بالین بیمارانی
که میدانی
که می دانم

آرش