Wednesday, August 24, 2005

جمعه قرار شده
من شوهر داده شوم
خدا به خیر بگذراند

این جمعه که بگذرد
هزار جمعه را تاب خواهم آورد
فقط اگر این جمعه بگذرد

آرش
ترنمی نو بخوان
رخوتی شاد در رگهایم جاریست
سرودی شاد می سرایم
چکامه ای پر ز شور
آهنگی شاد ساز کن
ترنمی نو بخوان
کودکی متولد می شود
یادگار کودکی های گذشته
لبخنده ای بر لب
قهقهه ای از شادی
مست از صدای گریة شبانه اش
ترنمی نو بخوان
رقصی پا به پا
همگام و هم نفس
شادان
چشم به چشم
همنوا با این ترانه
بی خبر از گذر زمان
ترنمی نو بخوان
چون در آغوشم می آرمی
با لالایی خواب
در رخوت بیداری
هنگام طلوع سپیده دمان
با حضور صبح
ترنمی نو بخوان
*******************
این را نمی دانم کی و کجا گفته ام و روی سخنم با که بوده است
؟!!!!!!!!!!!!!
نه شاید هم بدانم اما نگفتنیست

آغوش گشاده
لبهایی خندان
پستانهایی لرزان
شاد و رقصان
به خوش آمد که آمده ای
من سال هاست
در اعماق تفکر خویش
در سیاهچاله هایی که نمی دانی
مرده ام
نازنین
**************************
چشمانی پر ز وقاحت
دستانی گشاده
پنجه هایی کشیده
درندة قلب و هستی
مرگ
با گام هایی سهمگین
هر نفس
به تو نزدیک می شود
این چند گام آخر را
شاد زی


آرش
در ولوله شور و شادی و شراب
آن هنگام که ندایی از غیب فرا می خواند
آغوش گشوده به دنبال چه می گردی؟

آرش

Friday, August 12, 2005

یک شب ترا خواهیم خواند
آغوش خواهیم گشود
خوانی فرا خواهیم نهاد
صدایت خواهیم زد
و تقسیم خواهیم نمود
در آستانة ملکوت
مستی و شور و شعف را
به تناسب با تو

آرش