بهاران خجسته
اکنون که سبزپوش می شود زمین
درختان برگهایی نو می زایند
به آغوش طبیعت باز می گردم
و آغوش می گشایم
سر تسلیم به دامانت می سایم
و می آیی
تا این مسخ شده را
جریان خونی تازه در رگها به ارمغان آوری
از بوی بودنت مست می شوم
در دامانت غرق
******************
سحرگاهان به شعر و با ترانه
به چنگت آورم با هر بهانه
به آغوشت کشم ای یار دیرین
سحرگاهان پس از خمر شبانه
بنوشم لعلی از ساقی و ساغر
به شمع چشم تو در این زمانه
بهاران می رسد از راه دیرین
فراموشم کند غم بی کرانه
*****************
صدهزاران سبد گل
کران تا کران عطر و عنبر و عود
دامان دامان سرسبزی و شادابی
درخت درخت شکوفه
عجب مست می شوم در بوی بهارنارنج
و چه رنگی دارد بنفشه در سبزه زار
نازک طبع می شوم در این بهار
از خویشتن بیرون می آیم
و عطر تازگی را با تمام ذرات وجود نفس می کشم
بگذار مرگ من بداند
از لحظات زندگی
لذت بهاران را
تمام برده ام
نوروزی چنین
برایتان آرزومندم
رسیدن بهاران مبارک وجودتان
سلامت و سعادت همراهتان
سالی پر از سربلندی و افتخار پیش رویتان
آرش
No comments:
Post a Comment