Thursday, July 05, 2007

نازنین! می دانستی

آرامش بخش تن های خسته

هرم یک هم آغوشی است؟

آدمی چه خوب رام می شود



آرش
مدت های مدیدی است که این شکسته تنها محیط را توصیف می نماید. مدت هاست که دوران فرصتی برای قضاوت به من نمی دهد. در نتیجه نه آن که قصد مردم آزاری نداشته باشم، توان آنرا از دست داده ام. به قول شاعر "من از بازوی خود دارم بسی شکر، که زور مردم آزاری ندارم". اینم داستان بی انتهای ما.

آرش

Tuesday, July 03, 2007

در رابطه با پستی در وبلاگ اروس نوشتم:

قضاوت اين سخت ترين کار دنيا که هميشه رنگ قساوت به خود می گيرد. به راستی چگونه عده ای به خود جرات می دهند در جايگاهی بنشينند که جايگاه خداوند است؟ آدم های بی قضاوت را می پرستم چون رنگ بی رنگی دارند.

راستی اگر کسی پزشک بود و قصد هجرت به غربت آمریکا را داشت به من یک ایمیل بزند شاید بتوانم کمکی ناچیز کنم. زکات کمکی که دیگران به من کردند.

آرش
هیمه می سوزد و فرو می ریزد
شمع می سوزد و آب می شود
درخت می سوزد و می شکند
آدمی اما
می سوزد و می سازد!

اینک دور از وطن
غریبه ای هستم، آشنا
سرشار از زندگی
در آستانه تحولی شگرف
به پهنای کوچه باغ های آینده
به افق های دور می اندیشم

آرش